چند روزه قراره برای بچه ها کفش خریده بشه ، امروز خانوم ترحمی خودشون بودند ، روز هایی که خانوم ترحمی خودش هست ، بیشترِ بچه ها میان کلاس (نمی دونم چرا اینجوری هه ) ، من هم وقتی دیدم خیلی هاشون اومدند با خط کش اندازه پای بچه ها را گرفتم تا براشون کفش بخریم .
بعضی هاشون که حداقل یه کفش داغون داشتند که اندازه شون بود ، شماره همون کفش را نوشتم ، و پای بقیه که کفش های بزرگ تر از پاشون پوشیده بودند و یا کفش نداشتند را با خط کش اندازه گرفتم و اندازه شون را به سانتی متر یادداشت کردم .
دلیل اینکه وقتی خانوم ترحمی هستن همه ی بچه ها میان اینه که خودِ خانوم ترحمی میرن در تک تک خونه ها (حتی خونه هایی که منو شما بلد نیستیم) و با خانواده ی نداشتشون حرف میزنن و البته شاگرد جدید هم میارن هر دفه !!!
مشکل ما هم همینه که دقیقا همه ی بچه ها را نمیشناسیم و خونه هاشون را بلد نیستیم .
رفتار خانوم ایزدی هم واقعا داره افتضاح میشه !!! باید هر جوری شده جلوشو بگیریم ، اصلا کم کم داره مارو میذاره کنار !!! فک میکنه اداره کردن کلاس ها کار اونه !!!
اقا مسعود نوشته های وبلاگتون برام خیلی بد میاد ینی تو هم تو هم میاد خیلی بده قابله خوندن نیست ببینید شاید مشکل ازقالبه
با یه مرورگر دیگه امتحان کن .
قالب را من ری دیزاین کردم ، از این عیب و ایراد ها زیاد داره
گوش کن...
خاموش ها گویاترند..
درخموشی من فریادهاست...
(فریدون مشیری)
زیبا بود ...