بی کلاس شدیم !!!

 

   امروز خانوم ایزدی (خادم مسجد) بالاخره کار خودشو کرد و ما را داخل مسجد راه نداد .

 

   چند روزی میشه خانوم ایزدی گیر های معنی داری میده ؛ دیروز هم روحانی مسجد با من صحبت کرد ، از حرف های روحانی میشد فهمید که چرا خانوم ایزدی نمیذاره کلاس ها تو مسجد برگذار بشه .

  

معلوم شد خانوم ایزدی میخواد برای اینکه اجازه بده کلاس ها تو مسجد برگذار بشه ، یه پولی از ما بگیره .

 

روحانی مسجد به من گفت : از نظر مسئولین و بزرگان مسجد ، هیچ اشکالی نداره که کلاس ها تو مسجد برگذار بشه ، فقط شما باید خانوم ایزدی را راضی کنید !!!


گفتم : یعنی یه پولی چیزی بهش بدیم؟


گفت : هرجور خودتون میدونید ! باید راضیش کنید تا اجازه بده .

 

این درِ اتاقی هست که از این به بعد کلاس های ما اونجا برگذار میشه !!!

 

 


یه اتاق یه گوشه مسجد بود ، گفت برید اونجا کلاستون را برگذار کنید .



این هم داخل اتاق !

 


امروز من رفتم دنبال بچه ها، عمدا همه شون را صدا نکردم تا کلاس خیلی شلوغ نشه و تو همین اتاق

کوچیک بشه کلاس برگذار کرد ؛ ولی باز هم اصلا راحت نبودیم .


اگه همه بچه ها بیان کلاس !!! ...

 

بیش از 20 نفر دانش آموز ؛ و 3 چهار نفر معلم تو یه اتاق 3در4 !!! ...

 


به نظر من اصلا امکان نداره بشه این کلاس ها را اینجا برگذار کرد.


اتاق واقعا کوچیکه ، بخاری نداره (جا بخاری داره ، ولی بخاری نداریم که نصب کنیم ) .


دیوار ها و کف  اتاق به شدت نم داره !!!


فرش درست و حسابی هم نداریم پهن کنیم . مجبوریم از همین فرش ها استفاده کنیم .


برای حل مساله ی مکان ؛ باید یه جلسه تشکیل بشه و همه ی اهالی خانه ی علم ؛ باهم مشورت کنند و یه راه حل درست و حسابی پیدا کنند .


فکر نمیکنم جایی بهتر از این مسجد برای تشکیل کلاس ها پیدا بشه.


امیدوارم زود تر بتونیم این مشکلات را حل کنیم .

----------------------------------------------------------------------------

در ادامه :

1) تو تعمیرگاه دیدم با اجاق معمولی یه بخاری درست کرده بودند !

اگه بخاری جور نشد ، مجبورم خودم دست بکار بشم و یه بخاری درست کنم !

 

 

 

 

 

 

نظرات 14 + ارسال نظر
الهه سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 13:55

ای بابا شیطونه میگه بیام بزنم این خانوم ایزدی روها!!!!!!!ببخشیدها ولی کارش اصلا درست نیست ای بابا ینی چی بزار بچه ها درسشونو بخونن دیگه
اره خیلی سخته خیلی کوچیکه تازه ازاین بخاری برقی ها هم هست ها 15 تومن بیشترنیست برای جاهای کوچیک خوبه حالا بازم خودتون میدونین.......دعا میکنم یا خانوم ایزدی دست ازاین کارابرداره یاشما بتونی یه بخاری درست کنی که اون بنده خداها یخ نزنندکه بعیدمیدونم

بعید میدونی من بتونم بسازم؟ تجربه نشون داده از من هیچ کاری بعید نیست !!!

میخوای یکی بسازم بیارم نصبش کنی تو خونه تون؟

تا حالا به بخاری برقی فکر نکرده بودم !

خاله مهتاب سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 13:59

و این جاست که آدم ها شناخته میشن

منو بگو هی میگفتم گناه داره تازه شوهرش مرده باید باهاش مهربون باشیم و اینحرفا

باشد که رستگار شویم

من میگم چون پول درست و حسابی بهش نمیدن (50 تومن بیشتر بهش نمیدن)

ما هم یه پولی بدیم بهش ؛ ولی خب خانوم ترحمی مخالفه ؛ البته اون هم دلایل خودشو داره .

خاله مهتاب سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 19:18

اتفاقا من به بخاری برقی خعلی فک کردم

به نظرم بهترین گزینه است

ولی خب خطرناک هم هست (یکم)

توی اون اتاق شمع هم روشن کنی خطر ناکه !!!

بارو کن امروز داشتم دیوونه میشدم ! هروقت که باهم برای مداد جر و بحث میکردند یا کشمکش پیش می اومد ، من دلم میریخت پایین ، همش فکر میکردم الان با مداد میزنن چشم یکی را داغون میکنند !!!

فرزانه نقدی سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 19:23

دوستهای خوبم فکر نمی کنم درست باشه در مورد خانم ایزدی این طوری قضاوت کنیم
به قول یه بزرگی:خدایا کمکم کن قبل از اینکه درباره راه رفتن کسی قضاوت کنم کمی با کفشهای او راه بروم
شاید هر کدوم ما تو شرایط اون بودیم بدتر از اون رفتار میکردیم قبول دارم کمی بد اخلاقه و نق میزنه ولی تا به حال به این فکر کردید رفتن ما وبچه ها برای اون چی داره غیر زحمت
اینکه باید صبح زود سرو صدای بچه ها رو تحمل کنه مسجد رو مرتب جارو کنه جانمازها رو بعد رفتن بچه ها پهن کنه وکلی مسایل دیگه
مخصوصا روزهای اول بچه ها الزیک ساعت قبل پشت در مسجد دعوا میکردن حرف همسایه ها که بماند
همهی اینها در مقابل هیچ نفعی به این فکر کنید که همه دغدغه های ما رو ندارند
به نظرتون یه کم بی انصافی نکردیم!!

1) اون جمله مال دکتر شریعتی هه .

2) من هم به اینکه شاید خانوم ایزدی مجبوره این کار را کنه و هیچ راه دیگه نداره فکر کردم .
تو این زمونه که همه هشتشون گرو نه شونه ! خانوم ایزدی با ماهی 50 تومنی که مسجد بهش میده میخواد چیکار کنه ؟

3) شما دیروز نبودید ، روحانی مسجد اومد با من صحبت کرد ، خیلی رک بهم گفت که منظور ایشون چیه !

بعدشم من با خانوم ایزدی حرف زدم ، گفتم شما سعی کن یکم بیشتر راه بیای ، ما اینهمه تلاش میکنیم ، فقط به خاطر خدا ، شما به خاطر خدا هم که شده یکم بیشتر با ما راه بیا !

برگشت خیلی محترمانه بهم گفت : هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمیگیره !!!

من فقط رو احترام بزرگتر بودن بهش چیزی نگفتم .

از حرف هاش معلومه تو فکرش چی میگذره ؛ من چند روز پیش میخواستم بگم این حرف هاش منظور داره ! ولی خب هنوز مطمئن نبودم .

خانوم ایزدی فکر میکنه ما از آموزش و پرورش ، یا یه جایی مثل اون ، پول میگیریم ، و اونا یه پولی برای مکان به ما میدن و ما میخوایم اون پول را خودمون برداریم !

حالا فهمیدین چرا من ناراحت شدم ؟

فرزانه نقدی سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 19:28

آفرین عکس ماهرانه ای گرفتید
(یه لحظه ای که همه بچه ها نشسته بودن)
در ضمن اقای طباطبایی از پس خانم ایزدی خوب برمی اومد شاید اگه برگردن مشکل حل بشه چون ما غیر از اون اتاق مسجد رو هم لازم داریم



شاید هم بر بیاد ...

من خیلی وقته منتظرم این آقای طباطبایی بیاد باهشا آشنا بشم !

خاله ثمین سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 22:15

واقعا بی مسجد شدیم!!! به نظر من اول تلاش کنیم که دوباره مسجد رو بگیریم در غیر این صورت میشه یه فکری به حال اون اتاق کرد بخاری برقی یه فرش هرچند که زیاد نو نباشه پشم شیشه برای پوشوندن پنجره ها و و دورشون که سرما نیاد!!نمیدونم والا!!! کاش میتونسیم چندتا خیر پیدا کنیم یک مکان رو بگیریم....

آره دیگه ...

راهمون نمیده .

پشم شیشه خوب نیست ، من شاید بتونم یه چیزی پیدا کنم که کف پهن کنیم ، یه فکری هم برای پنجر ها میکنم ولی بخاری را هیچ کاریش نمی تونم بکنم !
بخاری را شما باید یه بلایی سرش بیارید ...

خاله مهتاب سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 23:39

میگما حالا که اقای خانیکی گفتش میتونیم بریم از دفتر جمعیت بخاری بیاریم ، نمیدونم الان با کی باید حرف بزنیم حالا فردا به خانوم ترحمی میگم که هماهنک کنه اگه واقعا بخاری ای وجود داره تا قبل از پنج شنبه (یعنی همون فردا ) بریم ببینیم چی به چیه، موافقی الان؟

آسمون نامردی کرد !
اگه این برف 2روز بعد میومد ، امروز میزنگیدم برا بردن بخاری هماهنگ میکردم ؛ میرفتم میبستمش رو موتور میبردم خانه ی علم .
ولی با این برف ، دیگه با موتور نونوایی هم نمیشه رفت.

الهه چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت 09:41

نه اون که درتوانایی شما شکی نیستولی بخاری برقی هم خوبه مهتاب جان راست میگه ممکنه خطرناک باشه نمیدونم والا چی بگم ای بابا کاش میشد یه نفرکه خیلی خوب حرف میزنه بره باخانوم ایزدی حرف بزنه شاید دلش به رحم بیاد
وای من این جورجاها نقش بازی میکنم در حد........بنز باورکنیدخیلی موثره

من همچین هم بد حرف نمیزنم !
هر جوری حرفیدم ، نشد !
از اون یک دنده هاست !!!

فرزانه نقدی چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت 10:04

انشا الله همین روز ها مشکل خونه حل میشه یه خیری یه قولهایی داده در ضمن اون جمله رو میدونستم مال دکتر شریعتیه برای همین گفتم یه بزرگی
منظور خانم ایزدی هم این همه کنکاش نیاز نداشت خودشون از همون روز اول گفته بودن ولی خانم ترحمی موافق نبودن که به نظر منم کار درستی بود به هر حال فعلا چاره ای نداریم خانم ایزدی هم قلق داره انشالله درست میشه موفق باشی

من نمی دونستم که همون اول گفته . چون اون روز حاج آقا یه جوری گفت فک کردم خودخانوم ایزدی روش نمیشده بگه !!!
بالاخره اون بنده خدا هم اذیت میشه ، باید به اندازه اذیت شدنش یه چیزی بدیم بهش .
اون میتونه تا 10 صبح راحت بخوایه ، ولی به خاطر ما مجبوره 8 بیدارشه !!!
وخیلی چیزای دیگه .
به نظر من باید یه چیزی بدیم بهش ، ینی حقشه .

عاشق تنها چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت 11:13 http://attractive-girl.blogfa.com

ببخشیدشما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کی اومدید وب من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خاله زهرا چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت 11:21

وای از این به بعد قراره چکار کنیم
فکر نمی کنم اون اتاق سه در چهار هم باشه
خدا کنه زودتر یکجایی رو اجاره کنند

خانوم ایزدی مجبوره با ما راه بیاد ..
اصلا اون کاره ای نیست .

خاله مهتاب چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت 12:27

به به
به به
فنتستیک

به این میگن قالب

شیما چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت 15:31

سلام دوستان عزیزم، خادم مسجد(لطفا دیگه اسم نبرید) رو خیلی وقته ما میشناسیم و تقریبا میدونیم هدفش از این حرف ها چیه! از همون روزهای اول ما هر روز یک چیزی از این طرف و اون طرف میشنیدیم، اما به خودمون اجازه ندادیم اینقدر تخصصی درباره ایشون نظر بدیم. الان هم اگر حرفی زده میشه به خاطر بچه ها و کم صبری ماست و گرنه خداوند خودش بهتر از هر کسی پاسخ بنده هاش رو میده.
خوشبختانه از همون روزهای اول رابط ما در مسجد و هیئت امنا کاملا با اهداف ما موافق و همسو بودند.الان هم که فهمیدیم امام جماعت هم همین طور.
از اول هم قرار بود هر دو مکان در اختیار ما باشه.
پس از مذاکرات روز دیروز و امروز هم موافقت هیئت امنا مسجد دوباره تایید شد، و با اجازه اون ها هیچ کس حق نداره، بچه ها رو به مسجد راه نده.حتی از اینکه مشهد نیستن و نتونستن تا حالا بخاری تهیه کنن، عذرخواهی کردند.
پیش خودتون باشه،اون ها هم با هرگونه کمکی به خادم مسجد مخالف هستند.
ازنوشته هاتون احساس کردم لازمه یک دوره تو کمیته شناسایی جمعیت هم فعالیت کنین، خیلی جالبه، با آدم های مختلفی آشنا میشید، اگر ما میخواستیم به هر کسی کمک کنیم، الان باید کل منطقه پنج تن، التیمور و طبرسی یا ... رو تحت پوشش قرار میدادیم.

romina شنبه 9 دی 1391 ساعت 01:06 http://lost-angel.blogsky.com/

شاید من بتونم بخاری رو جور کنم براتون بیارم
چون یکدونه بخاری همینطور افتاده گوشه ی خونه ی قبلیمون
که ازش هیچ استفاده ای هم نداریم
اونو میتونم براتون بیارم تا ازش استفاده کنید
(بخاری استاندارد باید استفاده کنید چون مسئول بچه ها هستید و باید مراقب سلامتیشون باشید ، بخاری ما استاندارد هست)

فقط باید بهم فرصت بدید که من از بندرعباس بگردم


ولی برای بخاری میتونم بهتون تا حدودی قول بدم

ممنون ....
اگه تا برگشتن شما از بندر بخاری گیرمون نیومد بهتون اطلاع میدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد