یه حقیقتی شیرینه یه حقیقتی تلخ!


این که بعد از گذاشتن خبر پاهای برهنه رامین چندین نفر به ما زنگ زدن و برای ما پیام گذاشتن که میخوان برای رامین کفش بخرن،
این که خیلی ها پول دادن تا برای همه بچه ها کفش بخریم،
این ها حقایق زیبای خونه علم هستن!
...این که ما با اون پولها برای بچه ها کفش خریدیم هم واقعیتی دلپذیر!
اما این که این بچه ها پدر و مادرهایی دارن که میتونن به خاطر چند ساعت لذت حتی پاپوش گرم رو از بچه هاشون دریغ کنن،
این که این کفش ها ممکنه به چشم هم زدنی دود بشه و بره هوا...
این ها هم حقایق تلخ این خونه است!
حالا شما به ما بگید!شمایی که همیشه با ما بودید و در کنار ما...دور یا نزدیک،کم یا زیاد...
ما برای همه بچه ها کفش ها رو خریدیم!
چه راه حلی به ذهن شما میرسه برای این که کفش ها برای بچه ها بمونه؟
چه کار کنیم تا پدر و مادرها نتونن کفش ها رو بفروشن؟
چه کار کنیم که دیگه بچه ها رو با پای برهنه یا با دمپایی یا کفش های لنگه به لنگه توی این سرما نبینیم؟

منتظر نظرهای راهگشای شما هستیم!

نظرات 2 + ارسال نظر
سپهر دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 02:09 http://vms.760.ir

درود بر شما
من بصورت کاملا اتفاقی با تارنگار شما آشنا شدم و مطالب شما را یک دور از بالا تا پایین خواندم تا کتوجه شدم جریان از چه قراره!

این رو هم باید بگم که در این دور و زمونه انسان هایی که به فکر دیگران باشن و دست خیر داشته باشن کم پیدا میشن و واقعا باید قدر شما ها رو دونست.

من هم از شما سپاس بی پایان دارم بابت تمام رحمات بی دریغی که بابت این فرشته های کوچک میکشید.


در پناه یزدان همواره بهروز و پیروز باشید.
بدرود

خاله نرگس سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 00:23

والله شیما جان راه حل خیلی دقیقی نمیشه ارائه داد.
من که نظرم و قبلا دادم بازم میگم به ژدر مادراشون بگیم اگه این دود بشه بره هوا از ارئه کمکهای بعدی معذوریم و حتما تاکید کنیم با همین کفش باید بیان .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد