روز عمل رامین به روایتی دیگر

خاطرات خوب ما:

امروز کلی با هماهنگی کائنات حال کردم عمو مرتضی و اقای پلیان که رفتن دنبال پدر رامین پذیرش گفت اگه برین خدمات درمانی میتونین دفترچه بیمه براش بگیرین همون موقع زهرا اومد و باهم راه افتادیم ساعت 12ونیم بود خدمات درمانی یه فرم پر کردم یه فیش باید پرداخت میکردم بانک که رسیدم یعنی نوبت گرفتن همان و صدازدن همون شماره همان فیشو بردم خدمات درمانی گفت یه نیم ساعتی طول میکشه که با حرفهای من راضی شد کار ما رو خارج از نوبت انجام بده دفترچه داشت آماده میشد که دیدیم عکس نداریم رامینو بردم یه عکاسی گفتم یه عکس فوری 5 دقیقه ای میخوام گفتن عکس فوری یه ساعت طول میکشه تازه ساعت 12 به بعد هم اصلا انجام نمیدیم دو دقیقه بعد همون خانم گفت تمام سعیمو میکنم که تو کمترین زمان ممکن اماده کنم باورتون نمیشه 5 دقیقه بعد عکس ها تو پاکت تو دستم بود خلاصه که ساعت 1و نیم ما بادفترچه رامین برگشتیم بیمارستان
پذیرش که انجام شد بخش میگفت دیر اومدین که اون هم باحرفهای اقای پلیان حل شد.

(خاله فرزانه)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد